میترا صدر | با انرژی و کوشاست و مثل بیشتر دهه شصتیها دغدغه اجتماع و آینده نسلهای بعد را دارد. میلاد اسماعیلیان بچه محله شاهد است که مهندسی عمران خوانده، قاری قرآن است و چند سالی میشود مستندسازی را هم شروع کرده است.
او در حال حاضر معلم رسمی آموزش و پرورش است اما مستندی از زندگی همکار حقالتدریس خود ساخته است، سختی کار معلمان حقالتدریس را به تصویر کشیده و زوایای زندگی اجتماعی و فردی آنها را با این فیلم مستند نشان داده است.
«مهمان» نام این مستند است که در پنجاهمین جشنواره بینالمللی فیلم رشد در بخش معلمان فیلمساز توانست در بین 28 اثر راهیافته به بخش مسابقه، دیپلم افتخار و جایزه نقدی را به خاطر کارگردانی، نصیب میلاد اسماعیلیان و برادرش دانیال کند. این جشنواره بهمن 99 برگزار شد. میلاد در اختتامیه این جشنواره لوح افتخار آن را به معلمان حقالتدریس تقدیم کرد و از معاونان وزیر آموزش و پرورش خواست تا مشکلات این معلمان دلسوز و فداکار را بیشتر ببینند.
این هفته گپ و گفتی با این هنرمند، مهندس و معلم محله شاهد داشتیم. او در این گفتوگو از زندگی پرتراکمش، آرزوهایش و از دغدغههایی گفت که او را به فکر ساختن فیلمی درباره مشکلات معلمان حقالتدریس انداخته تا بسیاری از سیاستگذاران را وادارد به وضعیت بلاتکلیف همکارانش از قاب دوربین او
نگاه کنند.
با فرهنگ کوچه بزرگ شدم
پیش از همه میلاد را باید یک قاری قرآن دانست. شاید بتوان گفت دغدغهمندیهای میلاد از همان روزهایی در او شکل گرفت که در کنار هممحلهایهایش به جلسات قرآن میرفت، جلسات قدیمی که شبهای ماه رمضان در مسجد علیابن ابیطالب برگزار میشد آن هم در سالهایی که قاسمآباد هنوز آباد نبود و اندک ساکنانش بیشتر از فامیل با هم در ارتباط بودند.
« نسل ما با فرهنگ کوچه بزرگ شد. کوچههای زمان بچگی ما با امروز متفاوت بودند. آن زمان کوچهها امنیت داشتند و ما دائم توی کوچه بودیم. مسجد علی ابن ابیطالب(ع) در اوایل بولوار استاد یوسفی که نزدیک خانه پدریام است، جلسه قرآنی داشت که همه بچهها در آن شرکت میکردند. شبهای طولانی زمستان بهویژه در ماه مبارک رمضان، همه در جلسه حضور داشتیم و چندساعتی را بعد از جلسه فوتبال بازی میکردیم. محله بهدلیل برگزاری جلسه قرآن فعالیتهای خوبی داشت و شناخته شده بود. با اینکه این جلسه غیررسمی بود اما با برگزاری اردوهای فرهنگی و برگزاری جام رمضان توانست در آن دوره نیروهای جوان زیادی را جذب خود کند و تأثیر زیادی بر روی همسن و سالهای من گذاشت. جلسههای قرآن و فوتبال، هر دو عامل رشد و تقویت دوستی و همدلی بچهها بود. برای من هم همین طور بود. اردوهایی که در این مدت رفتیم جزو زیباترین و پرخاطرهترین لحظههای زندگی من است». میلاد همچنین از نوجوانی به رشته عمران علاقهمند بوده و همین علاقه را دنبال کرده است. میگوید: «دوستیهای من در آن دوران آینده زندگیام را مشخص کرد. پدر یکی از همان دوستانم مهندس بود. دیدن کار او از نزدیک در انتخاب مسیر شغلیام بسیار تأثیرگذار بود. دیدن آدمهای موفق کمکم میکرد مسیر بهتری را برای آیندهام انتخاب کنم. البته آن دوره مهندسی از لحاظ مالی شرایط بهتری داشت، ولی وقتی خودم وارد گود شدم، تازه سختیهای کار را دیدم و تجربه کردم.» با خنده میگوید: «البته دههشصتیها در اوج جمعیتی هستند و وارد هر حرفهای که بشوند بازار آن را کساد میکنند.»
معلم حقالتدریسی که سوژهام شد
وجه اشتراک همه مسیرهای زندگی او موسیقی و صوت خوب و البته پیش از همه روحیه پرسشگری است که او در جلسات قرآن مسجد آن را یاد گرفت. همان چیزی که خیلیها امروز آن را به نام «هنر متعهد» میشناسند. میگوید: «چون خودم قاری قرآن هستم، دستگاههای مختلف موسیقی عربی را میشناسم و با گوشههای آن آشنا هستم. این علاقه به موسیقی و صوت باعث شد نیمنگاهی به دنیای هنر داشته باشم. با دیدن فیلمهای موفق متوجه شدم میزان تأثیرگذاری هنر بر روی مخاطب، بهویژه از طریق فیلم بسیار زیاد است.
فیلم بهراحتی دغدغههایم را نشان میدهد و اثرگذاری زیادی دارد.» اما اینکه چه شد که او بهطور جدی خواست این دغدغهها را به تصویر بکشد به روزهایی برمیگردد که او راهبر آموزش و پرورش بود و به همین واسطه وظیفه داشت به مدارس مختلف سر بزند. در یکی از همین روزها مسیر او به روستای اسلام قلعه در 60کیلومتری مشهد افتاد. شیوه تدریس و ارتباط گرفتن معلم حقالتدریس این مدرسه آن هم با کمترین امکاناتی که در یک روستا میشود تصور کرد برای او باورنکردنی بود. او میدید که این معلم حقالتدریس چه مشکلاتی دارد و دوست داشت این مشکلات را به گوش مسئولان برساند، اما احساس میکرد از طریق راهبری در آموزش و پرورش نمیتواند همه آنچه میخواهد بگوید: «در آستانه اردیبهشت و هفته معلم هستیم. میخواهم از همین فرصت استفاده کنم و از معلمان حقالتدریس که زحمات زیادی برای آموزش فرزندان این خاک میکشند، قدردانی و از آنها دفاع کنم. این معلمان با کمترین حقوق و مزایا به دورترین و محرومترین مدارس میروند. در این راه مشکلات فراوانی دارند اما امر آموزش برای آنها اهمیت ویژهای دارد و در این راه کوتاهی نمیکنند. من همه اینها را که دیدم تصمیم گرفتم صدای این معلمان باشم و سختیها و زحماتشان را با قاب دوربین نشان بدهم. اسفند97 بود که از کلاس معلم این مدرسه بازدید کردم.
او با اینکه حقالتدریس بود و امکانات محدودی در مدرسه داشت، از شیوههای بهروز در امر آموزش استفاده میکرد. کاردستیهای زیادی را به در و دیوار کلاس چسبانده بود و ارتباط مؤثری با هر کدام از دانشآموزان داشت.» میلاد به اختلالات در امر آموزش اشاره میکند و میگوید: «اختلالات اهمیت ویژهای در آموزش و پرورش دارند. هیچ کدام از دانشآموزان یک کلاس در امر یادگیری یکسان نیستند و مثال آن را در متفاوت نوشتن دانشآموزان میتوان دید. بعضی سریع و بعضی کند مینویسند. بسیاری از معلمان در برخورد با این دانشآموزان، استعداد آنها را کم ارزیابی میکنند. اما معلمان علاقهمند به تدریس، به دنبال برطرف کردن مشکل میروند و از روشهای خلاقانه در امر آموزش استفاده میکنند. معلم این کلاس از این دست معلمان بود. برای دانشآموزان دفترچه مخصوص درست کرده بود و نکات مربوط به هر دانشآموز را میدانست و براساس آن از روش مشخص و متفاوت استفاده میکرد. او از نکات آموزشی بینالمللی استفاده میکرد و از فضای مجازی بهره میبرد. روشی نبود که درباره آن تحقیق یا مطالعه نداشته باشد.»
ساخت «مهمان» با کمک اهالی روستا
فرهنگ محلهای که میلاد در آن بزرگ شده بود بستری بود که در همه تصمیمهای مهم زندگیاش برایش سرنوشتساز بود. این بار هم دوستان هممحلهای و فیلمسازش در پروراندن دغدغههایی که ذهن میلاد را به خود مشغول کرده بود کمک کردند. «در مسیر قله زو با یکی از هممحلهایهایم داشتیم درباره فعالیتهای معلم روستای اسلام قلعه صحبت میکردیم. این دوست قدیمی از من خواست فیلم را با همکاری برادرم دانیال بسازم و دغدغههای خودم را در رابطه با وضعیت معلمان حقالتدریس مطرح کنم.» او پیش از این هم یک فیلم تجربی درباره زلزله سفیدسنگ ساخته بود و اینبار جسارت بیشتری برای زدن حرفهایش احساس میکرد. فیلم دومش یعنی«مهمان»را بهطور تخصصی و با کادری مجرب ساخت و بهطور جدیتر دنیای فیلم مستند وارد شد: «قبل از شروع فیلمبرداری چندبار دیگر به روستا رفتم و مطالعات و مصاحبههای عمیقی انجام دادم. با دانشآموزان، فضای روستا و دبیر این مدرسه خانم الهام مرادی ارتباط بیشتری گرفتم. از نزدیک خانه او را دیدم و با همسرش گفتوگو کردم. همه چیز برای ساخت فیلم مهیا شد. همراه برادرم که کارگردان هنری بود و سایر عوامل، راهی روستا شدیم و چهار جلسه فیلمبرداری کردیم. سه جلسه در مدرسه و یک جلسه در خانه فیلمبرداری انجام شد.»
ما خودی نیستیم، «مهمانیم»
فیلم«مهمان» جایزه بهترین مستند بخش ملی را در جشنواره رشد دریافت کرد. این فیلم به بخش مسابقه جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز راه پیدا کرد. میلاد میخواهد از حقوق معلمان حقالتدریس دفاع کند. او میگوید:« چون معلمان حقالتدریس مثل رسمیها خودی نیستند نام فیلم را «مهمان» گذاشتم. خانم مرادی هم درپایان فیلم دیالوگی با این مضمون دارد و میگوید ما اینجا«مهمان» هستیم. شخصیت محوری فیلم یک معلم موفق است که از قضا حقالتدریس است. مهمان، تصویری از طیف مظلوم و پرکار آموزش و پرورش یعنی معلمان حقالتدریس است.»میلاد درباره مسیر سختی که این معلمان برای رسمی شدن باید طی کنند میگوید: «شرط ورود رسمی به سیستم آموزش و پرورش برای این معلمان، بعد از 10 یا 15سال کار، شرکت در دو پودمان و آزمون اصلح است. آنها در تمام سالهای کاری و قبل از رسمی شدن، معادل یک سوم حقوق معلمان رسمی حقوق میگیرند و همان را هم یک سال بعد. علاوه بر این تابستانها هم حقوق ندارند. این عزیزان بعد از طی کردن این سالها باید در پودمان شرکت کنند. یعنی دو ترم کامل سرکلاس حاضر شوند، تمام جزوات را بخوانند و هزینه آن را هم پرداخت کنند. بعد نوبت به آزمون اصلح میرسد که اگر با موفقیت از سد آن رد شوند، بهطور رسمی معلم آموزش و پرورش میشوند. این نیروها در تمام این سالها سختیها را به جان میخرند و جزو بهترین نیروهای آموزش و پرورش هستند.»
کتاب میخوانم، فیلم میبینم و عکاسی میکنم
تجربه موفق فیلمسازی باعث شد میلاد مصممتر از قبل این مسیر را دنبال کند. میگوید: «قطعا این مسیر را ادامه میدهم و به آن علاقهمند هستم. اول راه هستم و هنوز باید بیاموزم. در این فیلم محتوا و تحقیقات دست من بود و کارگردان هنری دانیال بود. اما دغدغههای زیادی دارم و میخواهم آنها را با قاب دوربین نشان دهم. با دوستان هنرمندم مشورت کردم. برای حرفهای شدن در این مسیر باید کتاب بخوانم، فیلم ببینم و عکاسی کنم. برای بهتر شدن در این مسیر دوربین تهیه کردم. فیلمهای مستند از کارگردانهای خوب ایرانی و خارجی را میبینم. فیلمهایی مانند «مشق شب» از عباس کیارستمی، «گبه» از محسن مخملباف، «صفر تا سکو» از سحر مصیبی که درباره خواهران منصوری است و «صعود آزاد» برنده اسکار بهترین مستند در سال 2019 را دیدهام.
به توصیه دوستان ابتدا سراغ داستاننویسی میروم و بعد فیلمنامهنویسی.» او کتابهای «هنر داستاننویسی» نوشته ابراهیم یونسی، «از ایده تا فیلمنامه و فیلمنامه تا تدوین» الن رزنتال و کتاب «مستند کوتاه» را برای تازهکارها پیشنهاد میدهد و میگوید: «باید با فرآیند داستان، گره و نقاط عطف فیلم بیشتر آشنا شوم. در این صورت فیلمنامه خوبی برای ساخت دارم. به این هنر علاقه دارم و سالهای آینده فیلمهای بیشتری در حوزه مستند و فیلم کوتاه خواهم ساخت.» او درباره هزینههای ساخت فیلم میگوید:« قطعا هر کاری هزینهبر است، اما توصیه من به آنهایی که میخواهند فیلم بسازند این است که با موضوعهای ساده و لوکیشنهای طبیعی مثل خانه و طبیعت شروع کنند و از دوستان و اطرافیانی که در این حوزه تخصص دارند برای تولید فیلم اول خود کمک بگیرند. این روش به پایین آمدن هزینهها کمک میکند.» او درباره تجهیزات ساخت فیلم هم میگوید: «فیلمسازی مثل همه حرفهها ابزار و وسایل خاص خود را نیاز دارد. دوربینهای مجهز و ابزارهای مرتبط با آن، بوم صدا و افرادی متخصص که بسته به میزان ایده و داستان فیلم از تخصص آنها باید استفاده کرد. برای این فیلم بهجز هلی شات که تصاویر هوایی میگرفت و بوم صدا نیاز به ابزار خاص دیگری نداشتیم.»
کتاب و دوستان قدیمی، ایدههای بعدی برای ساخت مستند
میلاد ایده فیلمهای خود را از زندگی روزمره و با دقت زیاد پیدا میکند؛ بیشتر از موضوعاتی که دغدغه خود او هم هستند. کتاب خواندن و دوستان محله، دو ایده بعدی او برای فیلمسازی هستند. میگوید: «میزان خواندن کتاب در این سالها پایین آمده بهویژه درکودکان و نوجوانان. این ایده خوبی برای مستند است. البته این فیلم باید طی چند سال و به صورت فرآیندی ساخته شود. تعدادی از دانشآموزان را برای این کار باید در نظر گرفت و از آنها خواست کتابهایی را برای خواندن پیشنهاد دهند و بعد آن را روخوانی کنند، یا درباره داستان کتاب صحبت کنند. در این مسیر قصد دارم دلایل بیعلاقگی آنها به کتاب خواندن را نشان بدهم». اما منبع ایده دوم میلاد درباره دوستان قدیمی و هممحلهایش است. او میگوید: «نمیدانم چرا ما بچههایی که با هم بزرگ شدهایم، الان جویای حال و احوال هم نیستیم. از صبح تا شب همراه هم بودیم و سالها درکنار هم زندگی کردیم. از درد دل هم خبر داشتیم و خانوادههای همدیگر را میشناختیم، اما الان از هم بیخبریم. این دغدغهای است که در صورت امکان آن را به صورت یک مستند خواهم ساخت.»
با هنر دغدغههای ذهنیام را دنبال میکنم
میلاد اسماعیلیان متولد 1364 در خانوادهای فرهنگی و مذهبی بزرگ شده است. او ازدواج کرده و یک پسر و یک دختر دارد. دوره کودکی را در محله سعدآباد پشت سر گذاشت و بعد از آن به همراه خانواده چندسالی ساکن خیابان مطهری شمالی شدند. اما میلاد خودش را «بچه محل» قاسمآباد میداند و میگوید: «از سال 75 به قاسمآباد آمدیم و دوره راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه را اینجا پشت سر گذاشتم. دوران رشد و نمو من اینجا بود و دوستانم را از همین دوران دارم. شخصیت من با فرهنگ این منطقه شکل گرفته است».
او حتی دوره کارشناسیاش را هم در دانشگاه آزاد مهندسی عمران خواند. با خنده میگوید: «خوبی قاسمآباد این است که تمام مقاطع تحصیلی را میتوانی در آموزشگاهها و دانشگاههای این منطقه پشت سر بگذاری. دوره کارشناسی دانشجوی دانشگاه آزاد در بولوار استاد یوسفی بودم. دانشگاه، فاصله کوتاهی با خانهمان داشت. پنج دقیقهای خودم را به کلاس میرساندم».
کارشناسیارشد علوم قرآنی، آخرین مدرک تحصیلی میلاد است. او سال91 بهطور رسمی در آموزش و پرورش استخدام شد، اما آموزش قرآن را از سال 86 به صورت حقالتدریس در دبستان بعثت شروع کرد. پدر و مادرش نیز هر دو فرهنگی هستند و میلاد دنبالهرو آنها بوده است.
او به آموزش علاقه زیادی دارد. میگوید:«برادر کوچکترم دانیال در هنرستان هنرهای زیبای «شمایل» در قاسمآباد درس خوانده است.
او در حوزه بازیگری و ساخت فیلم فعالیت دارد و من هم بعد از کار عمران و معلمی به دنبال هنر رفتم. با هنر دغدغههای ذهنیام را دنبال میکنم.»
خلاقیت هنر حل مسئله
میلاد از اینکه چند مسیر را همزمان طی کرده خوشحال است و میگوید: «بارها به این فکر کردهام اگر تمام تمرکز و توانم را روی یک مسیر بگذارم شاید موفقتر باشم. اما وقتی به میدان عمل برمیگردم، دوباره همان چند مسیر را انتخاب میکنم و خوشبختانه توانستهام به اندازه تلاشم در همه آنها خوب عمل کنم. خلاقیت و پیدا کردن راهحلهای مختلف در این رابطه کمک زیادی میکند. مهندسی عمران، دبیری قرآن و فیلمسازی درون خود مسائلی دارند و باید برای آنها به دنبال راهحل بود. خلاقیت در زندگی اهمیت ویژهای دارد. امروز برای هدایت زندگی نیاز به خلاقیت داریم و باید خلاق باشیم و راههای مختلف را امتحان کنیم. هروقت با بحرانی مثل کرونا در زندگی روبهرو میشویم خلاقیت به کمک ما میرسد. یک کفاش، کاسب یا معلم خلاق در این شرایط هم میتواند کسب و کار پررونقی داشته باشد.»
زلزله سفید سنگ، اولین مستند
زلزله سفید سنگ اولین مستند میلاد است. سال 94 به همراه یکی از دوستان خیرش به روستای «رزمگاه» در مسیر فریمان و تربت جام رفت. قصدشان تهیه عکس و فیلم از وضعیت زندگی ساکنان این روستا بود تا با نشان دادن فیلم و عکسها کمک خیران دیگر را برای آبادانی روستا جذب کنند. میلاد میگوید: « ساکنان این روستا به دلیل کمبود امکانات مثل انسانهای اولیه زندگی میکردند». بهار 96 در سفید سنگ زلزلهای آمد که در اثر آن بیشتر خانههای سفید سنگ و روستاهای اطراف خراب شدند. همان سال میلاد دوباره با دوستانش به روستای رزمگاه رفت تا شرایط روستاییان را ارزیابی کنند. میلاد میگوید: «تمام خانههای روستا خراب شده بود. عکسهای سال قبل را داشتم و یک کار تطبیقی کردم. از شرایط جدید عکس گرفتم و با گذاشتن آنها کنار هم اهمیت بازسازی روستاها را نشان دادم. البته این فیلم بیشتر یک کار تمرینی بود و آن را در آرشیو نگه داشتهام.»
جذب قاریان قرآن به عنوان معلم
میلاد از کودکی با قران مأنوس بوده و به خواندن آن علاقه داشته است. همین باعث شده بود در مسابقات قرآن دورههای مختلف تحصیلی و دانشگاه شرکت کند و رتبههای برتر این مسابقات را به دست آورد. میگوید: «اواخر سال 91 آموزش و پرورش تصمیم گرفت قاریان قرآن و آنهایی را که رتبه برتر کشوری در مسابقات قرائت دارند به عنوان دبیر جذب کند. از طرف آموزش و پرورش با من تماس گرفتند و خواستند در آزمون شرکت کنم و بعد از آن هم به عنوان معلم رسمی استخدام شدم». کسب مقام اول استانی اقامه اذان در دوره دبستان، کسب مقام اول کشوری دانشجویان در حفظ پنج جزء، کسب مقام اول رشته ترتیل در دوره کارشناسیارشد بین دانشجویان علوم قرآنی و کسب مقام اول مسابقات ملی دانشجویی بخشی از دستاوردهای او در این مسابقات است.